مدح و شهادت امام رضا(ع)
محمد علی بیابانی
در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود
میان حجره دلش تنگ گلعذارش بود
در آرزوى جوادش دمى قرار نداشت
به آخرین نفسش چشم انتظارش بود
شکوفههاى لبش روى دامنش مىریخت
هزار غنچه به لبهاى لاله بارش بود
شبیه مار گزیده به خویش مىپیچید
نشان از آمدن موسم بهارش بود
میان حجرهى غربت غریب مىمیرد
و کاش حداقل خواهرش کنارش بود
گهى حسین و گهى مادر و گهى پسرم
ز نالههاى جگرسوز قلب زارش بود
به خشکى دولب خویش روضه خوان شده بود
براى مرد غریبى که داغدارش بود
به یاد مرد غریبى که بین یک گودال
هجوم نیزه و شمشیر غمگسارش بود
به یاد خواهر مظلومه ای که هر منزل
سر برادرش از نیزه سایه سارش بود
به یاد طفل یتیمى که در خرابه شبى
سر پدر جلوى چشمهاى تارش بود
به یاد دخترکى که هزار لاله زخم
میان موى پریشان پر غبارش بود
*****************************************************
سید حمید برقه ای
بیت در بیت واژه در واژه
می کشم آه و می خورم افسوس
تو غریب مدینه هستی آه
پدرت هم غریب وادی طوس
دم به دم همیشه قلب پدر
با نفس های تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر می داد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود تو دور است
قطره در قطره در هوای فراق
اشک او دانه های انگور است
چه فراقی خدا که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بی تو
دم او زهر و بازدم خون است
می نویسم ولی نمی دانم
پای این روضه تا کجا بکشد
می نویسم ولی خددا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
بعد یک عمر این دم آخر
حسرت دیدن تو را دارد
آه برخیز چون که دست امام
باید او را به خاک بسپارد
مو به مو مثل شام گیسوهات
تاک انگور هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
ناله در ناله با صدای بلند
گریه کن راه گریه بسته که نیست
راستی وقت غسل راحت باش
گل پهلوی او شکسته که نیست
در و دیوار با تو می گرید
وقت غسلش چقدر غمگینی
نکند زخم میخ بر تن اوست
نکند خون تازه می بینی
زیر بال فرشته ساخته شد
در میان حریر تابوتش
در خراسان دگر نخواهد رفت
زیر باران تیر تابوتش
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظه ای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضه خوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمه ها می سوخت
آن طرف روی نیزه ها دیدی
سر خورشیدِ کربلا می سوخت
بی گمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیده است آن امامی که
عشق را میان بوریا پیچید
*****************************************************
یوسف رحیمی
بوی باران و بوی دلتنگی
می وزد از حوالی چشمت
چه شده که شقایق و لاله
می چکد از زلالی چشمت
آسمان هم به گریه افتاده
هم نفس با نگاه بارانیت
ناله ناله فرات می ریزد
زمزم اشک های پنهانیت
بغض های دلت ترک می خورد
در همان شام بیقرای که ...
لاله لاله دل پریشانت
خون شد از خون آن اناری که ...
در غروب نگاه محزونت
آرزویی به جز شهادت نیست
چه غریبانه اشک می ریزی
و به بالین تو جوادت نیست
خوب شد که ندید فرزندت
بین آن کوچه دست بر پهلو
روضه خوان شد نگاه خونبارت
کوچه، دیوار، لاله، در، پهلو
سر سپردی به خاک دلتنگی
گوشه حجره قتلگاهت بود
گریه گریه مصیبتی اعظم
جاری از گوشه نگاهت بود
چه به روز دل تو آوردند
که عطش شعله می کشید از جان
ذکر لب های تشنه ات هر دم
السلام علیک یا عطشان
آه با چشم غرق خون دیدی
کربلا کربلا مصیبت بود
هم نوا شد دل شکسته تو
با سری که پر از جراحت بود:
بر سر نیزه های نامحرم
لحظه لحظه چه بر سرت آمد
وای از دست های سنگینی
که به تکریم دخترت آمد
سنگ ها گرم بوسه از لب هات
در همان کوچه در عبوری که ...
چه شد ای سر بریده زینب
سر در آوردی از تنوری که ...
*****************************************************
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین
وسط كوچه همینكه بدنت لرزه گرفت
ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین
این چه زهری است كه داری به خودت می پیچی
گاه پشت كمرت گاه جبین خورد زمین
از سر تو چه بگوییم؟ روی خاك افتاد
از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین
دگرت نیست توان تا كه ز جا برخیزی
ای كه با تو همه ی دین مبین خورد زمین
داشت می مرد اباصلت كه چندین دفعه
دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین
زهر اول اثرش بر جگر مسموم است
پهلویت سوخت كه زانوت چنین خورد زمین
پسرت تا ز مدینه به كنار تو رسید
طاقتش كم شد و گریان و حزین خورد زمین
به زمین خوردن و خاكی شدنت موروثی است
جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین
*****************************************************
محمد سعید میرزایی
آشنای همۀ غریبههایین آقاجون
واسۀ غریبهها هم آشنایین آقاجون
از تو دورم که باشم عطر شما را دوس دارم
حرم طلایی امام رضا رو دوس دارم
توی ذهن آسمون یه گنبد طلاییه
حرمی که وسعت زلال آشناییه
جادهها میدَوَن و خسته و بیهمنفسن
تا به دروازۀ روشن خراسون برسن
دستۀ پروانهها سر میرسن از آسمون
دخیل رنگی میشن روی ضریح سبزتون
آسمون دامنشو پر میکنه از ستاره
واسۀ کبوتراش دونۀ نذری میاره
همۀ فرشتهها به گنبدش رو میکنن
صحنو با گریههاشون هی آب و جارو میکنن
نسیما میرسن و با نوحه همزبون میشن
ابرا گریه میکنن، چشمهها روضهخون میشن
شعرا با اسم شما همیشه آسمونین
واژهها آهوای تشنۀ مهربونین
آشنای همۀ غریبههایین آقاجون
واسۀ غریبهها هم آشنایین آقاجون
از تو دورم که باشم عطر شما را دوس دارم
حرم طلایی امام رضا رو دوس دارم
*****************************************************
غلامرضا سازگار
ای همه دلها، حرمت یا رضا
خلق خدا و کرمت یا رضا
جنّ و بشر، حور و ملک میبرند
سجده به خاک حرمت یا رضا
بر سر این مملکت از بام طوس
سایه فکنده، عَلَمَت، یا رضا
نیست عجب گر که طواف آورد
کعبه به دور حرمت یا رضا
زادۀ موسایی و عیسا کند
زندگی از فیض دمت، یا رضا
بسکه بوَد، لطف و عطایت زیاد
ظرف وجود است کَمَت، یا رضا
گر تو قبولم نکنی، میدهم
به جان زهرا قسمت یا رضا
ضــامن آهــو بــه فـدایت شوم
جود و کرم کن، که گدایت شوم
تو هشت بحر نور را، گوهری
تو مطلع الفجر چهار اختری
تو شمع جمعی، به شبستان طوس
تو بر تن عالم خلقت، سری
نام علی بُوَد برازندهات
بلکه تو یک محمّد دیگری
ضامن آهویی و پیش خدا
ضامن خلقی به صف محشری
هم پدر چهار ابنالرضا
هم پسر موسی ابن جعفری
ابوالجواد استی و بابالمراد
ابوالحسن بضعۀ پیغمبری
ای به فدایت پدر و مادرم
که خوبْتر از پدر و مادری
دست کرم بر سر ما میکشی
پادشهـی نـاز گـدا مـیکشی
سائل درگاه تو، سلطان ماست
خاک درت، دارو و درمان ماست
روی تو! آفتاب عرش خدا
سایۀ تو بر سر ایران ماست
جان همه عالمی و از کرم
جای تو در قلب خراسان ماست
زهی کرم، که ضامن کلّ خلق
ضامن آهوی بیابان ماست
عنایتت آمده، کل نعَم
ولایتت، تمام ایمان ماست
بهشت، نه که با ولای شما
جحیم هم روضۀ رضوان ماست
مهر تو ای با همگان، مهربان
در تن ما خوبْتر از جان ماست
سلسلة الذهب، تجلّای توست
کمـال توحید، تولاّی توست
مرغ دلم، خدا خدا میکند
رضا رضا، رضا رضا میکند
قبلۀ من کعبه، ولی قلب من
روی به ایوان طلا میکند
حضرت معصومه علیهاسلام
به زائران تو دعا میکند
نگاه تو، چشم تو، دست تو، نه
نام تو هم دردْ، دوا میکند
جز تو که رأفتت خدایی بوَد
حاجت ما را که روا میکند
دلت نیاید که جوابش کنی
زائر تو، هر چه خطا میکند
اگر چه آلوده و شرمندهام
باز رضا نگه به ما میکند
تـو از کرم دست بگیری مرا
صـدا نکـرده میپذیری مرا
تو از گدا گرفتهای، احترام
تو میکنی زائر خود را سلام
بر در این خانه، امید آورند
یأس به درگاه تو باشد حرام
عادت تو، کرامت و عفو و جود
عادت من عجز و گدایی مدام
با چه گنه، ای پسر فاطمه
زهر ستم ریخت عدویت به کام
با که بگویم که به یک نیمْروز
آب شد اعضای وجودت تمام
از چه غریبانه زدی، دست و پا
ای به همه عالم خلقت، امام
داغ تو زائل نشود از جگر
تا که بگیرد پسرت انتقام
تو مهدی فاطمه را صدا کن
تو از بـرای فـرجش دعا کن
سوخت در آن حجره ز پا تا سرت
خون جگر ریخت ز چشم ترت
بر دل زارت، جگر زهر سوخت
آب شد ای جان جهان، پیکرت
مرد و زن و پیر و جوان، سوختند
در پی تشییع تن اطهرت
بر سر و بر سینۀ خود، میزدند
زنان نوغان همه چون خواهرت
پشت سر جنازه، انبوه خلق
پیش روی جنازهات، مادرت
جسم شریف تو، اگر آب شد
دگر نشد بریده از تن، سرت
غریب بودی دم رفتن ولی
بود یگانه پسرت در برت
سنگ نزد کسی به پیشانیت
خون سرت نریخت بر منظرت
کـاش چکـد خـون دلـم، از دو عین
صبح و مسا، در غم جدّت حسین
تو هشتمین حجّت کبریایی
غریبی و با همه، آشنایی
مسیح نه، طبیب صد مسیحی
کلیم نه، کلام کبریایی
کنار حجره، لحظۀ شهادت
اشکْفشان به یاد کربلایی
کشت تو را به زهر کینه مأمون
نگفت تو عزیز مصطفایی
چگونه شد، زهر ستم دوایت؟
تو که به درد عالمی، دوایی
چشم و چراغ شیعهای در ایران
گر چه ز جدّ و پدرت جدایی
دست خدا، همیشه بر سر ماست
تا تو، امام مهربان مایی
گر چه بوَد بنده روسیاهی
میثم دلباخته را نگاهی
*****************************************************
وحید قاسمی
انگور می خرند پذیرایی ات کنند
مهمان جشن شوم یهودایی ات کنند
شکر خدا که بر بدنت دشنه ای نخورد
قسمت نبود حضرت یحیایی ات کنند
این اشک شوق ماست که شکر خدا نشد
نیزه سوار زخمی صحرایی ات کنند
گل ریختند روی تنت ای غریب طوس
تا در نگاه شهر تماشایی ات کنند
بخشیده اند مهریه شان را زنان شهر
تا گریه بر غریبی و تنهایی ات کنند
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام رضا(ع) - شهادت
برچسبها: مدح و شهادت امام رضا(ع)